تاریخ انتشار: پنجشنبه 25 آبان 1402
گروه‌بندی بیماری میوزیت با استفاده از ژنتیک
یادداشت

  گروه‌بندی بیماری میوزیت با استفاده از ژنتیک

در بیماران مبتلا به میوزیت مقاوم به درمان‌های سرکوب‌کننده ایمنی، سلول‌های بنیادی مزانشیمی جایگزین شده‌اند، اما استفاده از آنها به دلیل در دسترس نبودن، محدود است.
امتیاز: Article Rating

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بنیان، در یک مطالعه جدید از موسسه Karolinska، محققان دریافتند که ترکیب اطلاعات از نشانگرهای خون و ژنتیک، زیرگروه‌های مجزایی از بیماران مبتلا به میوزیت را نشان می‌دهد که ممکن است به بهبود طبقه‌بندی و درمان بیماری کمک کند. نتایج این مطالعه در ژورنال eBioMedicine منتشر شد. محققان این تیم تحقیقاتی ذکر کردند میوزیت گروهی از بیماری‌های خودایمنی نادر است که اغلب با التهاب عضلانی مشخص می‌شود، اما می‌تواند بر اندام‌های مختلف بدن مانند پوست، ریه‌ها و مفاصل نیز تأثیر بگذارد.

میوزیت می‌تواند از یک بیمار به بیمار دیگر بسیار متفاوت ظاهر شود و تشخیص، طبقه‌بندی و درمان موثر آن را چالش برانگیز کند. آنها از نظر بالینی با ضعف عضلانی و از نظر بافت شناسی با وجود سطوح مختلف نکروز میوفیبر و نفوذ لکوسیت در عضلات مشخص می‌شوند. برخی از اشکال میوزیت که عمدتاً عضلانی هستند، می‌توانند با تظاهرات دیگری مانند بیماری بینابینی ریه (ILD)، زخم‌های پوستی یا پدیده رینود نیز همراه باشند. کورتیکواستروئیدها و داروهای سرکوب کننده سیستم ایمنی معمولا مورد استفاده قرار می‌گیرند، اما ممکن است در برخی از بیماران بی‌اثر باشند یا به دلیل عوارض جانبی احتمالی آنها حتی تشدید کنند. برای این بیماران، سلول درمانی گاهی اوقات اثرات مفید طولانی مدت را نشان داده است. پیوند سلول‌های بنیادی خون‌ساز اتولوگ، که برای جایگزینی سیستم‌ایمنی واکنش‌دهنده خودکار مورد استفاده قرار گرفته‌اند، شرایط بیماران را بهبود بخشیده و حتی به برخی از آنها اجازه می‌دهد تا بهبودی پیدا کنند. این درمان‌ها عموماً بی‌خطر به نظر می‌رسند، اما می‌توانند با عفونت‌های شدید یا حتی تهدیدکننده حیات ناشی از رژیم‌های آماده‌سازی میلوآبلاتیو پیچیده شوند. پنج زیر فنوتیپ بالینی مختلف IIM متمایز شده است: درماتومیوزیت، پلی میوزیت، میوزیت بدن انکلوژن، سندرم آنتی‌سنتتاز، و میوپاتی نکروزان با واسطه ایمنی. مرگ و میر بیش از حد و عوارض مرتبط با IIM تا حد زیادی به بیماری‌های همراه، به ویژه سرطان نسبت داده می‌شود. محققان این تیم تحقیقاتی افزودند خطر بدخیمی بین گروه‌های IIM به طور مساوی توزیع نمی‌شود و به ویژه در بین بیماران مبتلا به درماتومیوزیت بالا است. خطر ابتلا به سرطان در هر دو طرف تشخیص IIM در حدود 3 سال به اوج خود می‌رسد و حتی 10 سال پس از شروع بیماری بالا می‌ماند. نئوپلاسم‌های ریه، کولورکتال و تخمدان معمولاً قبل از شروع IIM ایجاد می‌شوند، در حالی که سرطان‌های ملانوما، دهانه رحم، اوروفارنکس و غیرملانوم پوست معمولاً پس از تشخیص IIM ایجاد می‌شوند. با توجه به فاصله زمانی نزدیک بین تشخیص IIM و ظهور بدخیمی، پیشنهاد شده است که IIM می‌تواند یک پیامد به جای علت سرطان باشد، فرآیندی که به عنوان یک پدیده بدخیم شناخته می‌شود. بنابراین، گروه جداگانه‌ای از IIMهای مرتبط با پدیده پارابدخیم شناخته شده‌اند که به عنوان میوزیت مرتبط با سرطان (CAM) شناخته می‌شوند. اگرچه رابطه بین IIM و سرطان به طور گسترده‌ای شناخته شده است، پاتوفیزیولوژی CAM همچنان مبهم است. اخیراً داده‌های منتشر شده یک رابطه زمانی جالب بین تشخیص IIM و وقوع سرطان را برجسته می‌کند. به طور خاص، سرطان‌های روده بزرگ، ریه و تخمدان قبل از شروع IIM ظاهر می‌شوند، در حالی که ملانوم بدخیم، سرطان‌های پوست غیر ملانوما، و بدخیمی‌های دهانه رحم و اوروفارنکس بعد از شروع IIM ایجاد می‌شوند (14). این مشاهدات ممکن است نشان دهد که مکانیسم‌های مختلفی وجود دارد که منجر به افزایش خطر سرطان قبل یا نزدیک به تشخیص در مقایسه با اواخر دوره بیماری IIM می‌شود. در مورد دوم، هم بیماری و هم درمان سرکوب کننده سیستم ایمنی می‌ تواند بر خطر سرطان تأثیر بگذارد. به عنوان مثال، افزایش بروز کارسینوم سلول سنگفرشی پس از شروع IIM را می‌توان به درمان IIM با عوامل سرکوب‌کننده سیستم‌ایمنی مانند متوترکسات، مایکوفنولات و آزاتیوپرین نسبت داد. قرار گرفتن در معرض مزمن با داروهای سرکوب‌کننده سیستم‌ایمنی به عنوان عامل اصلی در ایجاد سرطان‌های پوست و لنفوم شناخته شده است.

 نقش عوامل ژنتیکی

با توجه به اینکه عوامل ژنتیکی در ایجاد IIM نقش دارند، تشریح مکانیسم‌های مولکولی مشترک بین IIM و سرطان فرصتی برای بررسی نقش خودایمنی در توسعه و پیشرفت سرطان ارائه می‌دهد. نتایج این مطالعه نشان داد که میوزیت را می‌توان با ترکیب اطلاعات از نشانگرهای خونی به نام اتوآنتی‌بادی و ژنتیک، به ویژه انواع ژنتیکی در ناحیه اصلی مجتمع سازگاری بافتی ژنوم انسانی (MHC) به هشت دسته از بیماران گروه‌بندی کرد. این یافته‌ها نشان می‌دهد که مکانیسم‌های بیماری متمایز ممکن است در آن زیر‌گروه‌های مختلف نقش داشته باشد. این رویکرد جدید به زیرگروه میوزیت می‌تواند طبقه بندی میوزیت را بهبود بخشد و منجر به مدیریت بهتر این بیماری‌های چالش برانگیز شود. این مطالعه شامل 1348 بیمار مبتلا به میوزیت از پنج کشور در اروپا بود. محققان وجود 14 اتوآنتی‌بادی خاص یا مرتبط با میوزیت و گونه‌های ژنتیکی آنتی‌ژن لکوسیت انسانی (HLA) را در MHC تعیین کردند که در سیستم ایمنی مرتبط هستند. علاوه بر این، آنها پروفایلی از اتوآنتی‌بادی‌ها را برای گروه‌بندی بیماران ایجاد کردند و سپس ارزیابی کردند که آیا این زیرگروه‌ها در ژنتیک و تظاهرات بالینی متفاوت هستند. گام بعدی این است که با مقایسه نتایج بالینی آنها (به عنوان مثال، شدت بیماری، پاسخ به درمان یا مرگ و میر) و بررسی سایر گونه‌های ژنتیکی که ممکن است برای روشن کردن مکانیسم‌های بیماری مهم باشند، بررسی کنیم که آیا این زیرگروه‌ها از نظر بالینی معنادار هستند یا خیر. به طور مشابه، بررسی تفاوت‌های مکانیکی بین آن زیرگروه‌های مختلف مرتبط خواهد بود.

بخش عروقی استرومایی در درمان میوزیت

 بازسازی عضلانی یک فرآیند فیزیولوژیکی است که سلول‌های ماهواره‌ای را تحت تأثیر یک محیط التهابی به میوتوب‌های بالغ تبدیل می‌کند که به تدریج با تداخل دقیق بین سلول‌های ایمنی و عضلانی، با یک محیط ضد التهابی جایگزین می‌شود. اگر توالی این مراحل مختل شود، گاهی اوقات سیستم ایمنی می‌تواند به خود واکنش نشان دهد و منجر به بیماری‌های التهابی عضلانی مزمن مانند میوزیت شود. محرک‌های این میوپاتی‌های خودایمنی عمدتاً ناشناخته باقی می‌مانند، اما مکانیسم‌های اصلی پاتوژنز تا حدی شناخته شده‌اند. آنها شامل التهاب مزمن هستند که می‌تواند با یک پاسخ ایمنی خود‌واکنشی همراه باشد و به تدریج با کاهش ظرفیت بازسازی عضله که منجر به انحطاط، فیبروز و تخریب ساختار عروقی می‌شود، همراه باشد. درمان‌های سرکوب‌کننده سیستم‌ایمنی می‌توانند بخش اول فرآیند را مسدود کنند، اما گاهی اوقات عضله ضعیف می‌ماند یا حتی به دلیل فرسودگی ظرفیت‌هایش ضعیف می‌شود. برای بیماران مقاوم به درمان‌های سرکوب‌کننده ایمنی، سلول‌های بنیادی مزانشیمی اثرات جالبی از خود نشان داده‌اند، اما استفاده از آنها به دلیل در دسترس نبودن، محدود است. بخش عروقی استرومایی، که به راحتی می‌تواند از بافت چربی استخراج شود، تحمل خوب و مزایای درمانی احتمالی در چندین بیماری دژنراتیو و خود ایمنی نشان داده است. با این حال، علیرغم افزایش استفاده از بخش عروقی استرومایی، اجزای فعال درمانی در این محصول سلولی ناهمگن به درستی تعریف نشده‌اند و مکانیسم‌هایی که توسط آن ممکن است این درمان فعال باشد به اندازه کافی شناخته شده نیست.

پایان مطلب./

ثبت امتیاز
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.
ارسال نظر جدید

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

کلیدواژه
کلیدواژه