معرفی مدل پیوستار اعتماد برای طراحی سیاستها و اقدامات عملی در پاسخ به بحرانهای سلامت عمومی مانند کووید-۱۹
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بنیان، پژوهشی نوین با معرفی مدل پیوستار اعتماد، چارچوبی برای تبیین رابطه اعتماد و پایبندی به سیاستهای سلامت عمومی ارائه کرده است. این مطالعه، با تحلیل جامع ادبیات کووید-۱۹، اعتماد را در طیفی از بیاعتمادی شدید تا اعتماد کور مفهومسازی کرده و اعتماد آگاهانه و پایه را بهعنوان نقاط بهینه پیشنهاد میدهد. نتایج نشان میدهند که اعتماد باید از طریق شفافیت و عملکرد مسئولانه نهادهای حکومتی کسب گردد. این مدل، سیاستگذاریهای هدفمند برای گروههای مختلف را توصیه کرده و بر ضرورت اعتمادسازی بلندمدت برای ارتقای پایبندی داوطلبانه به اقدامات سلامت عمومی تأکید میورزد.
مقدمه: نقش اعتماد در مدیریت بحرانهای سلامت
اعتماد به نهادهای حکومتی بهعنوان یکی از مهمترین پیشبینیکنندههای موفقیت در مواجهه با کووید-۱۹ شناخته شده است. این پژوهش، منتشرشده در ۱۱ فوریه ۲۰۲۵، با بررسی انتقادی ادبیات کووید-۱۹، چارچوبی نوین برای مفهومسازی اعتماد ارائه میدهد. نویسندگان، از جمله اشلی فاکس و میناه کانگ، سه پرسش بنیادین را کاوش میکنند: اعتماد چگونه تعریف میگردد؟ آیا همه بازیگران شایسته اعتمادند؟ و چگونه نهادهای حکومتی میتوانند اعتماد مناسب را کسب کنند؟ این مطالعه با معرفی پیوستار اعتماد، راهبردهایی برای سیاستگذاری ارائه میدهد.
مفهومسازی پیوستار اعتماد
پیوستار اعتماد، اعتماد را در طیفی از بیاعتمادی شدید تا اعتماد کور قرار میدهد، با اعتماد آگاهانه و پایه بهعنوان نقاط بهینه در میانه طیف. بیاعتمادی شدید با بدبینی و سوءظن به نیات همراه است، حالآنکه اعتماد کور به پذیرش غیرانتقادی توصیههای بهداشتی منجر میشود. اعتماد آگاهانه از طریق تأیید منابع معتبر شکل میگیرد، و اعتماد پایه از تعاملات مثبت مستمر با نهادهای حکومتی حاصل میگردد. این مدل به سیاستگذاران یاری میرساند تا پاسخهای سلامت عمومی را با توجه به سطوح اعتماد گروههای مختلف تنظیم کنند.
پیوند اعتماد و پایبندی به سیاستهای سلامت عمومی
پژوهشهای متعدد نشان دادهاند که اعتماد به نهادهای حکومتی، پایبندی به اقداماتی نظیر ماسکزدن، فاصلهگذاری اجتماعی و پذیرش واکسن را تقویت میکند. در جوامع با اعتماد بالا، پایبندی داوطلبانه به اقدامات محدودکننده بیشتر است، درحالیکه در محیطهای کماعتماد، نهادها اغلب به اجبار متوسل میشوند. این اجبار میتواند چرخهای منفی از کاهش اعتماد را تشدید کند. پژوهشگران تأکید دارند که اعتماد باید کسب گردد و صرف درخواست اعتماد کافی نیست.
منطق اعتماد به نهادهای حکومتی
این مطالعه بررسی میکند که آیا اعتماد به نهادهای حکومتی همواره موجه است. در کشورهای با درآمد پایین و متوسط (LMICs)، جایی که فساد و ناکارآمدی شایع است، بیاعتمادی ممکن است واکنشی منطقی باشد. در مقابل، در جوامع با اعتماد بالا، شهروندان به دلیل تجارب مثبت پیشین، راحتتر به سیاستهای سلامت عمومی پایبند میشوند. نویسندگان استدلال میکنند که اعتماد به نهادهای غیرسیاسی، مانند آژانسهای سلامت عمومی، معمولاً بیش از اعتماد به سیاستمداران است.
بیاعتمادی شدید و پیامدهای آن
بیاعتمادی شدید، مشخصشده با سوءظن به نیات، میتواند به پذیرش تئوریهای توطئه و مقاومت اجتماعی منجر شود. برای مثال، افراد با بیاعتمادی شدید ممکن است بهعنوان مخالفان سرسخت واکسن عمل کنند. تلاشهای اجباری یا سانسور اطلاعات نادرست ممکن است این گروه را بیشتر بیاعتماد سازد. نویسندگان پیشنهاد میکنند که برای این گروه، رویکردهای هدفمند، مانند بازتعریف گفتمان علمی از طریق رسانههای مورد اعتمادشان، مؤثرتر است.
بدبینی و رفتارهای غیرپایبند
بدبینی، که شدت کمتری نسبت به بیاعتمادی دارد، با شکاکیت نسبت به نهادهای حکومتی مشخص میشود و ممکن است از تجارب منفی گذشته نشأت گیرد. بدبینان ممکن است بهصورت نمایشی یا نادرست به اقدامات پایبند شوند، مانند استفاده ناصحیح از ماسک. شفافیت و رویکردهای مشارکتی میتوانند این گروه را تحت تأثیر قرار دهند، اما اجبار ممکن است بدبینی را به بیاعتمادی تبدیل کند. پیامرسانی که بدبینی را به رسمیت میشناسد، میتواند پایبندی را بهبود بخشد.
اعتماد آگاهانه: اعتماد همراه با تأیید
اعتماد آگاهانه، بهعنوان نقطه بهینه در پیوستار، از طریق تأیید منابع معتبر شکل میگیرد. افراد با این نوع اعتماد با شواهد و استدلالهای منطقی متقاعد میشوند و بدون بدبینی مفرط یا پذیرش غیرانتقادی، به اقدامات پایبند میمانند. این گروه به اطلاعات معتبر اهمیت میدهد و رفتارهای محافظتی خود را با شواهد جدید بهروزرسانی میکند. سیاستگذاران میتوانند با ارائه اطلاعات شفاف و مستدل، این نوع اعتماد را تقویت کنند.
اعتماد پایه: ثمره عملکرد مسئولانه
اعتماد پایه از تعاملات مثبت مستمر با نهادهای حکومتی ناشی میشود و نیاز به تأیید مداوم را کاهش میدهد. دولتهایی که بهطور مداوم در راستای منافع عمومی عمل میکنند، سرمایه اجتماعی لازم برای پایبندی داوطلبانه را ایجاد میکنند. این نوع اعتماد نیازمند شفافیت و پاسخگویی بلندمدت است و یکشبه شکل نمیگیرد. جوامع با اعتماد پایه بالا در بحرانها کمتر به اجبار نیاز دارند.
اعتماد غیرآگاهانه و نقش فشار اجتماعی
اعتماد غیرآگاهانه، ناشی از بیتوجهی یا فشار اجتماعی، ممکن است به پایبندی منجر شود، اما به دلایل نادرست. این افراد اغلب به شبکههای شخصی مانند پزشکان یا دوستان اعتماد میکنند و ممکن است سواد سلامت کافی نداشته باشند. مداخلات مبتنی بر جامعه میتوانند این گروه را به رفتارهای محافظتی مناسب هدایت کنند، بدون نیاز به اجبار.
اعتماد کور و مخاطرات پذیرش غیرانتقادی
اعتماد کور، در انتهای پیوستار، با پذیرش غیرانتقادی توصیههای بهداشتی مشخص میشود. این نوع اعتماد ممکن است به محافظت بیشازحد، مانند انزوای غیرضروری، منجر شود. برای مدیریت اعتماد کور، استراتژیهای ارتباطی باید بر عدم قطعیتهای علمی تأکید کرده و از سرکوب اختلافنظرهای علمی پرهیز کنند.
سیاستگذاریهای محدودکننده و اعتماد
اقدامات محدودکننده مانند قرنطینه در کشورهای با ظرفیت سلامت پایین مؤثر بودند، اما هزینههای اجتماعی و اقتصادی آنها مقاومت عمومی را برانگیخت. این مطالعه پیشنهاد میکند که نهادها باید تأثیر این اقدامات بر اعتماد را ارزیابی کرده و سیاستهای متناسب و محدود به زمان اعمال کنند. سازمانهای بینالمللی باید رویکردهای انعطافپذیر را ترویج دهند.
اجبار، مشوقها و تأثیرات آنها
سیاستهای اجباری مانند الزامات واکسن در جوامع با اعتماد بالا مؤثرند، اما در محیطهای کماعتماد ممکن است بیاعتمادی را تعمیق کنند. مشوقهایی مانند بختآزمایی یا واکسیناسیون پیشفرض میتوانند جایگزینهای کمضرر باشند. گواهیهای واکسن عموماً پذیرش واکسن را افزایش دادهاند، اما ترس از نظارت دولتی گاهی اثر معکوس داشته است.
مدیریت اطلاعات نادرست و ارتباط شفاف
سانسور اطلاعات نادرست ممکن است اعتماد را تضعیف کند. نویسندگان پیشنهاد میکنند که برچسبگذاری اطلاعات نادرست و تشویق تفکر انتقادی مؤثرتر است. ارتباطات عمومی باید شفاف، ساده و صادقانه باشد و عدم قطعیتها را بپذیرد. گوش دادن به نگرانیهای عمومی و توجه به تأثیرات توزیعی سیاستها میتواند پایبندی را تقویت کند.
اعتمادسازی بلندمدت
اعتمادسازی پروژهای بلندمدت است که نیازمند حکمرانی شفاف، کاهش نفوذ منافع خصوصی و مدیریت تعارضات اجتماعی است. نهادهای حکومتی باید بهطور مداوم در راستای منافع عمومی عمل کنند تا اعتماد پایه را تقویت کنند. این مطالعه تأکید دارد که اعتماد در زمانهای غیربحرانی ساخته شده و در بحرانها به کار میآید.
پایان مطلب/