یادداشت
آسیب عصبی و بازسازی جنسیتی سیستم ایمنی
تحقیقات اخیر نشان داد آسیب عصبی باعث تغییرات سیستمیک در پاسخ ایمنی شده و به شکل متفاوتی در مردان و زنان بروز میکند.
امتیاز:
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بنیان، وقتی یک عصب آسیب میبیند، معمولاً توجه به آسیب موضعی و پیامهای درد محدود میشود. اثرات آسیب عصبی فراتر از محل خود بوده و سیستم ایمنی را بازسازی میکند و این بازسازی در مردان و زنان به طور قابل توجهی متفاوت است. پژوهشگران با استفاده از مدل موش و پایش طولانیمدت نشان دادند که سیستم ایمنی وارد چرخهای از التهاب، مولکولهای سیگنالدهنده و تغییرات پروتئینی سرم شده و الگوها بسته به جنس متفاوت هستند. این یافته توضیح میدهد که چرا درد مزمن اغلب پایدار میماند و چرا مردان و زنان تجربه و پاسخ متفاوتی به این درد دارند. این یافتهها نشان میدهد که آسیب عصبی تنها محدود به محل آسیب نیست و اثرات آن میتواند سیستمیک باشد، به گونهای که الگوهای پاسخ ایمنی در مردان و زنان به شکل متفاوتی فعال میشوند. این موضوع اهمیت درک پیچیدگیهای زیستشناسی جنسیتی در مدیریت درد مزمن و طراحی درمانهای هدفمند را برجسته میکند.
طراحی تحقیق
در این مطالعه، موشهای بالغ نر و ماده تحت یک روش شناختهشده آسیب عصبی محیطی قرار گرفته و تا ۲۰ ماه پس از آن مورد پایش قرار گرفتند. نمونههای خون در زمانهای متعدد جمعآوری شد و پروفایل سلولهای ایمنی از طریق فلوسیتومتری و پروتئوم سرم با استفاده از ۱۱۱ هدف پروتئین پروفایل، مورد بررسی قرار گرفت. برای بررسی نقش سیستمیک در درد، سرم موشهای آسیبدیده و کنترل به موشهای سالم منتقل شد و حساسیت به درد مکانیکی و سرما اندازهگیری شد. جالب است که ترکیب سلولهای ایمنی خون پس از آسیب تغییر چندانی نداشت، اما الگوی پروتئینهای سرم به شکل چشمگیری و پایدار تغییر کرد و این تغییرات به جنس بستگی داشت. در مقایسه آسیب عصبی باعث افزایش تنظیم پروتئینهای مرتبط با التهاب در نرها و کاهش اندک همان پروتئینها در مادهها شد. علاوه بر این، سرم هر دو جنس باعث حساسیت به درد در دریافتکنندگان سالم شد، حتی اگر جنسیت مطابقت نداشت. این نتایج نشان میدهد که آسیب عصبی محدود میتواند یک الگوی التهابی سیستمیک پایدار ایجاد کند و این الگو توسط جنس تنظیم میشود.
تفاوتهای جنسیتی
پیام بارز مطالعه، تفاوتهای جنسیتی در پاسخ سیستمیک به آسیب عصبی است. در موشهای نر، آسیب باعث افزایش طولانیمدت پروتئینهای التهابی در سرم شده و یک وضعیت التهابی سیستمیک فعال را نشان داد. در موشهای ماده، همان آسیب کاهش ملایم این پروتئینها را نسبت به گروه کنترل ایجاد کرد. با این حال، انتقال سرم از هر دو جنس باعث افزایش حساسیت به درد مکانیکی و سرما در موشهای سالم شد — نشان میدهد که تغییرات سرم در هر دو جنس تاثیر واقعی بر درد دارد. بنابراین، در حالی که الگوها بین جنسها متفاوت است، نتیجه نهایی افزایش حساسیت به درد مشترک باقی میماند.
سلولهای ایمنی در برابر سیگنالهای مولکولی
ممکن است انتظار داشته باشیم که التهاب سیستمیک با تغییر نسبت سلولهای ایمنی خون مانند مونوسیتها، نوتروفیلها، سلولهایT یاB همراه باشد. با این حال، پژوهشگران دریافتند که ترکیب سلولهای ایمنی خون پس از آسیب عصبی به طور کلی پایدار باقی ماند. به عبارت دیگر، سختافزار سیستم ایمنی (تعداد سلولها) ثابت ماند، اما نرمافزار آن (سیگنالهای پروتئینی سرم و عوامل ترشحی) بازبرنامهریزی شد. این نشان میدهد که آسیب عصبی مزمن ممکن است مسیرهای سیگنالدهی ایمنی را تغییر دهد بدون اینکه جمعیت سلولی عمدهای را دگرگون کند.
از تروما به اختلال سیستمیک
چگونه یک آسیب محدود به عصب میتواند تغییرات سیستمیک ایمنی ایجاد کند. مطالعه، چند مسیر احتمالی را مطرح میکند. اول، آسیب عصبی التهاب عصبی موضعی را در عصب آسیبدیده و گانگلیون ریشه پشتی ایجاد میکند که میتواند سیتوکینها، کمیکاینها یا مولکولهای مرتبط با آسیب را به جریان خون آزاد کند. دوم، تغییرات پایدار سرم نشاندهنده اثر حافظهای آسیب است. بدن حتی پس از بهبود ظاهری زخم، در حالت هومئوستازی تغییر یافته باقی میماند. سوم، از آنجا که سرم موشهای آسیبدیده باعث افزایش حساسیت به درد در موشهای سالم میشود، نشان میدهد که عوامل موجود در گردش خون برای تحریک حساسیت به درد کافی هستند. تفاوتهای جنسیتی نیز نشان میدهد که شبکههای مولکولی زمینهای (ایمنی، غدد درونریز، متابولیک) در مردان و زنان متفاوت است.
پیامدها برای درد مزمن و پیری
بیماریهای درد مزمن اغلب به درمانهای استاندارد مقاوم هستند و غالباً بین جنسها متفاوت ظاهر میشوند: برای مثال، بسیاری از سندرمهای درد نوروپاتیک و اسکلتی-عضلانی در زنان شایعتر یا متفاوتتر است. یافتههای کنونی لایه تازهای اضافه میکند: تغییرات سیستمیک ایمنی ناشی از آسیب عصبی ممکن است توضیح دهد که چرا درد مزمن فراتر از محل آسیب باقی میماند. از آنجا که مطالعه موشها را تا سنین بالا (۲۰ ماه، معادل سن بالای بزرگسالی در موشها) دنبال کرد، نشان میدهد که آسیب عصبی میتواند مسیرهای ایمنی مادامالعمر ایجاد کند. با تغییرات پیری در تنظیم ایمنی، متابولیسم و مکانیزمهای ترمیم، تغییرات سیستمیک طولانیمدت ناشی از تروما ممکن است به آسیبپذیریهای مرتبط با پیری کمک کند مانند افزایش بار التهابی، بیماریهای همراه یا کاهش توانایی حل درد. تفاوتهای جنسیتی در اینجا اهمیت دارد: اگر مردان پاسخ التهابی طولانیمدت نشان دهند و زنان پاسخ ملایم اما موثر، استراتژیهای درمانی ممکن است متفاوت باشد.
ضرورت درمان با نگاه جنسیتی
این دادهها یک نکته حیاتی در پژوهش درد و نوروایمنی را تقویت میکند: نتایج حاصل از حیوانات نر را نمیتوان به مادهها تعمیم داد و بالعکس. مکانیزمهایی که مردان به آسیب عصبی پاسخ میدهند (مثلاً سیگنالدهی میکروگلیا) ممکن است با مسیرهای زنانه (مثلاً مسیرهای T سلول) تفاوت چشمگیری داشته باشد و این موضوع برای توسعه درمان اهمیت دارد. یک درمان یکسان برای همه ممکن است تفاوتهای زیستشناسی جنسیتی را نادیده بگیرد. مطالعه حاضر شواهد مولکولی ارائه میدهد که نیاز به تشخیص، پایش و استراتژیهای درمانی بر اساس جنس در مدیریت درد نوروپاتیک را تایید میکند.
نتیجه گیری
آسیب عصبی میتواند آغاز تغییر سیستمیک باشد. نه تنها آسیب موضعی و ترمیم، بلکه بازبرنامهریزی طولانیمدت سیستم ایمنی که به درد مزمن منجر میشود. این بازبرنامهریزی در مردان و زنان یکسان نیست: مردان افزایش طولانیمدت پروتئینهای التهابی در سرم دارند و زنان پاسخ سیستمیک ملایمتر اما قابل توجهی نشان میدهند با این حال، سرم تغییر یافته هر دو جنس میتواند حساسیت به درد را تحریک کند. شناسایی این الگوهای سیستمیک وابسته به جنس، مسیرهای جدیدی در پژوهش درد، کشف بیومارکرها و توسعه درمانهای جنسیت محور باز میکند و نشان میدهد که سیستم ایمنی پس از آسیب عصبی تنها ناظر نیست بلکه یک بازیگر مرکزی میشود و جنس اهمیت دارد.
پایان مطلب./