درمانی نوین و امیدبخش برای نارسایی حاد کبدی، بیماری کبد چرب و استئاتوهپاتیت با استفاده از MSCs و iPSC-MSCs، آینده پزشکی را متحول میکند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بنیان، کبد، یکی از حیاتیترین اندامهای بدن، نقش کلیدی در متابولیسم، سمزدایی و تولید پروتئینهای ضروری دارد. اما بیماریهای کبدی مانند نارسایی حاد بر مزمن کبدی (ACLF)، بیماری کبد چرب مرتبط با متابولیسم (MAFLD)، و استئاتوهپاتیت مرتبط با متابولیسم (MASH) چالشهای بزرگی برای سلامت جهانی ایجاد کردهاند. در سالهای اخیر، پیشرفتهای چشمگیر در حوزه سلولهای بنیادی، بهویژه سلولهای بنیادی مزانشیمی (MSCs) و سلولهای بنیادی پرتوان القایی (iPSCs)، امیدهای تازهای برای درمان این بیماریها به ارمغان آورده است. در این مقاله، با استناد به سه پژوهش برجسته، یافتههای نوین در استفاده از سلولهای بنیادی برای درمان بیماریهای کبدی را بررسی میکنیم و به شما نشان میدهیم چگونه این فناوری میتواند آینده پزشکی را متحول کند.
سلولهای بنیادی مزانشیمی: جنگجویان چندمنظوره در برابر بیماریهای کبدی
سلولهای بنیادی مزانشیمی (MSCs) به دلیل تواناییهای منحصربهفردشان در ترمیم بافتها، تنظیم سیستم ایمنی و کاهش التهاب، به یکی از امیدبخشترین ابزارهای درمانی در پزشکی بازساختی تبدیل شدهاند. این سلولها از منابع مختلفی مانند مغز استخوان (BM-MSCs)، بند ناف (UC-MSCs)، بافت چربی (AD-MSCs) و حتی مایع آمنیوتیک استخراج میشوند. ویژگی چندظرفیتی سلولهای بنیادی مزانشیمی ، یعنی توانایی تمایز به انواع سلولهای مختلف، همراه با ظرفیت بالای خودنوزایی، آنها را به گزینهای ایدهآل برای درمان بیماریهای کبدی تبدیل کرده است.
نارسایی حاد بر مزمن کبدی (ACLF): امیدی در افق
نارسایی حاد بر مزمن کبدی (ACLF) یک سندرم بالینی شدید است که با زوال سریع عملکرد کبد، نارسایی چندارگانی و مرگومیر بالا (بیش از ۱۵٪ در ۲۸ روز) مشخص میشود. این بیماری معمولاً در بیماران مبتلا به بیماریهای مزمن کبدی مانند سیروز رخ میدهد و عوامل محرکی مانند عفونتهای باکتریایی، هپاتیت الکلی شدید یا خونریزی گوارشی آن را تشدید میکنند. درمانهای کنونی عمدتاً حمایتی هستند و پیوند کبد، به دلیل کمبود اهداکنندگان و هزینههای بالا، گزینهای محدود است.
مطالعهای جامع که توسط لو و همکاران در سال ۲۰۲۵ منتشر شد، کارایی و ایمنی درمان با سلولهای بنیادی مزانشیمی را در بیماران نارسایی حاد بر مزمن کبدی بررسی کرد. این متاآنالیز که شامل ۷ کارآزمایی بالینی تصادفیشده بود، نشان داد که تزریق سلولهای بنیادی مزانشیمی به طور قابلتوجهی امتیاز مدل بیماری کبدی مرحله نهایی (MELD) را در هفتههای ۴ و ۲۴ کاهش میدهد. امتیاز مدل بیماری کبدی مرحله نهایی شاخصی کلیدی برای ارزیابی شدت بیماری کبدی است و کاهش آن نشاندهنده بهبود عملکرد کبد است. علاوه بر این، سطوح آلبومین (ALB)، پروتئینی که توسط کبد تولید میشود، در هفتههای ۴ و ۲۴ به طور قابلتوجهی افزایش یافت.
از نظر نشانگرهای ثانویه، درمان با سلولهای بنیادی مزانشیمی سطوح آلانین آمینوترانسفراز (ALT) و نسبت نرمالشده بینالمللی (INR) را کاهش داد، که به ترتیب نشاندهنده کاهش آسیب کبدی و بهبود عملکرد انعقادی کبد هستند. نکته قابلتوجه این است که هیچ تفاوت معنیداری در بروز عوارض جانبی یا عوارض جدی بین گروههای دریافتکننده سلولهای بنیادی مزانشیمی و گروه کنترل مشاهده نشد، که ایمنی بالای این روش را تأیید میکند. با این حال، این مطالعه تأکید کرد که برای تأیید این یافتهها، نیاز به کارآزماییهای بزرگتر با دورههای پیگیری طولانیتر است.
بیماری کبد چرب و استئاتوهپاتیت: رویکردی نوین با iPSC-MSCs
بیماری کبد چرب مرتبط با متابولیسم (MAFLD) و استئاتوهپاتیت مرتبط با متابولیسم (MASH) از شایعترین بیماریهای کبدی در جهان هستند که با تجمع چربی در کبد، التهاب و فیبروز همراهاند. این بیماریها اغلب با چاقی، دیابت نوع ۲ و سندرم متابولیک مرتبط هستند و در صورت عدم درمان میتوانند به سیروز یا سرطان کبد منجر شوند. درمانهای کنونی محدودند و نیاز به رویکردهای نوآورانه بیش از پیش احساس میشود.
یکی از مقالات بررسیشده، که بر سلولهای بنیادی پرتوان القایی (iPSCs) متمرکز است، نشان داد که سلولهای بنیادی مزانشیمی مشتقشده از iPSCs (iPSC-MSCs) پتانسیل بالایی در مدلسازی و درمان بیماری کبد چرب مرتبط با متابولیسم و استئاتوهپاتیت مرتبط با متابولیسم دارند. سلولهای بنیادی پرتوان القایی از سلولهای بالغ مانند سلولهای پوست یا خون بازبرنامهریزی میشوند و توانایی تمایز به انواع سلولهای بدن، از جمله سلولهای بنیادی مزانشیمی ، را دارند. این ویژگی آنها را به منبعی نامحدود برای تولید سلولهای درمانی تبدیل میکند.
سلولهای بنیادی مزانشیمی مشتقشده از سلولهای بنیادی پرتوان القایی در مقایسه با سلولهای بنیادی مزانشیمی سنتی مزایای متعددی دارند. اولاً، این سلولها میتوانند در مقیاس بزرگ تولید شوند، که مشکل محدودیت منابع سلولهای بنیادی مزانشیمی طبیعی را برطرف میکند. ثانیاً، سلولهای بنیادی مزانشیمی مشتقشده از سلولهای بنیادی پرتوان القایی میتوانند به طور ژنتیکی اصلاح شوند تا ویژگیهای خاصی مانند مقاومت به التهاب یا توانایی ترمیم بالاتر داشته باشند. در مدلسازی بیماری، سلولهای بنیادی مزانشیمی مشتقشده از سلولهای بنیادی پرتوان القایی امکان ایجاد مدلهای آزمایشگاهی دقیق از بیماری کبد چرب مرتبط با متابولیسم و استئاتوهپاتیت مرتبط با متابولیسم را فراهم میکنند، که برای آزمایش داروها و درک مکانیسمهای بیماری حیاتی است.
در مطالعات پیشبالینی، سلولهای بنیادی مزانشیمی مشتقشده از سلولهای بنیادی پرتوان القایی نشان دادهاند که میتوانند التهاب کبدی را کاهش دهند، تجمع چربی را بهبود بخشند و فیبروز کبدی را مهار کنند. این اثرات از طریق مکانیسمهای پاراکرین، مانند ترشح فاکتورهای ضدالتهابی و بازسازیکننده، و همچنین تمایز مستقیم به سلولهای کبدی (هپاتوسیتها) حاصل میشوند. با این حال، چالشهایی مانند استانداردسازی پروتکلهای تولید، اطمینان از ایمنی طولانیمدت و بهینهسازی روشهای انتقال سلول به کبد همچنان باقی است.
درمان با سلولهای بنیادی مزانشیمی: تغییر بازی در بیماریهای کبدی
مطالعه دیگری که به بررسی کارآزماییهای بالینی جاری پرداخته، سلولهای بنیادی مزانشیمی را بهعنوان یک "تغییردهنده بازی" در درمان بیماریهای کبدی معرفی میکند. این مقاله نقش سلولهای بنیادی مزانشیمی را در بیماریهای مختلف کبدی، از جمله هپاتیت ویروسی، سیروز و نارسایی کبدی بررسی کرده و شواهد قوی از اثربخشی آنها ارائه میدهد. سلولهای بنیادی مزانشیمی از طریق مکانیسمهای متعددی عمل میکنند:
- ایمنتنظیمی: سلولهای بنیادی مزانشیمی با کاهش التهاب سیستمیک و تعدیل فعالیت سلولهای ایمنی مانند سلولهای T، سلولهای B و سلولهای کشنده طبیعی، طوفان سایتوکاینی را که در بیماریهای کبدی شدید مانند ACLF شایع است، مهار میکنند.
- بازسازی کبد: سلولهای بنیادی مزانشیمی میتوانند به سلولهای کبدی تمایز یابند یا با ترشح فاکتورهای رشد، بازسازی هپاتوسیتها را تحریک کنند.
- کاهش فیبروز: سلولهای بنیادی مزانشیمی با مهار فعالسازی سلولهای ستارهای کبدی، که مسئول تولید بافت فیبروتیک هستند، فیبروز کبدی را کاهش میدهند.
- ترشح اگزوزومها: اگزوزومهای مشتقشده از سلولهای بنیادی مزانشیمی ، که حاوی مولکولهای زیستفعال هستند، بهعنوان واسطههای ارتباط بینسلولی عمل میکنند و اثرات درمانی مشابه سلولهای بنیادی مزانشیمی دارند، اما بدون خطرات مرتبط با تزریق سلول.
این مطالعه گزارش داد که در بیماران مبتلا به نارسایی کبدی مرتبط با هپاتیت B، تزریق سلولهای بنیادی مزانشیمی باعث بهبود عملکرد کبدی در کوتاهمدت و بلندمدت و افزایش بقای ۳ و ۲۴ ماهه شد. با این حال، در برخی موارد، سلولهای بنیادی مزانشیمی نتوانستند پیشآگهی بلندمدت را بهبود بخشند، که نشاندهنده نیاز به بهینهسازی دوز، زمانبندی و مسیر تزریق است.
چالشها و فرصتهای پیش رو
با وجود پیشرفتهای چشمگیر، استفاده از سلولهای بنیادی مزانشیمی و سلولهای بنیادی مزانشیمی مشتقشده از سلولهای بنیادی پرتوان القایی در درمان بیماریهای کبدی همچنان با چالشهایی مواجه است:
- استانداردسازی پروتکلها: تفاوت در منبع سلولها (مانند بند ناف در مقابل مغز استخوان)، دوز سلولی، و مسیر تزریق (وریدی، شریان کبدی یا تزریق داخلکبدی) باعث ناهمگونی در نتایج کارآزماییها شده است. نیاز به پروتکلهای استاندارد برای بهینهسازی اثربخشی و ایمنی وجود دارد.
- ایمنی طولانیمدت: اگرچه سلولهای بنیادی مزانشیمی به طور کلی ایمن تلقی میشوند، نگرانیهایی در مورد پتانسیل سرطانزایی یا تمایز ناخواسته در طولانیمدت وجود دارد، بهویژه برای سلولهای بنیادی مزانشیمی مشتقشده از سلولهای بنیادی پرتوان القایی که از طریق بازبرنامهریزی ژنتیکی تولید میشوند.
- هزینه و دسترسی: تولید انبوه سلولهای بنیادی مزانشیمی مشتقشده از سلولهای بنیادی پرتوان القایی و اجرای کارآزماییهای بالینی بزرگ هزینهبر است. همچنین، دسترسی به این درمانها در کشورهای کمدرآمد محدود است.
- تحویل سلولها: کارایی انتقال سلولهای بنیادی مزانشیمی به کبد به دلیل گیرافتادن سلولها در مویرگهای ریه کاهش مییابد. تزریق داخلکبدی یا از طریق شریان کبدی میتواند این مشکل را کاهش دهد، اما نیاز به تحقیقات بیشتری دارد.
با این حال، فرصتهای بزرگی نیز در پیش است. اگزوزومهای مشتقشده از سلولهای بنیادی مزانشیمی بهعنوان یک درمان بدون سلول، پتانسیل کاهش خطرات مرتبط با تزریق سلول را دارند و میتوانند بهعنوان یک گزینه درمانی نوین در آینده مطرح شوند. علاوه بر این، پیشرفت در فناوریهای ویرایش ژن، مانند CRISPR، امکان تولید سلولهای بنیادی مزانشیمی با ویژگیهای بهبودیافته را فراهم میکند.
آیندهای روشن برای بیماران کبدی
یافتههای این سه مطالعه نشان میدهند که سلولهای بنیادی، بهویژه سلولهای بنیادی مزانشیمی و سلولهای بنیادی مزانشیمی مشتقشده از سلولهای بنیادی پرتوان القایی ، میتوانند بهعنوان یک راهحل تحولآفرین برای بیماریهای کبدی عمل کنند. از کاهش امتیاز مدل بیماری کبدی مرحله نهایی و بهبود سطوح آلبومین در نارسایی حاد بر مزمن کبدی گرفته تا مدلسازی دقیق و درمان بیماری کبد چرب مرتبط با متابولیسم و استئاتوهپاتیت مرتبط با متابولیسم ، این فناوریها پتانسیل تغییر زندگی میلیونها بیمار در سراسر جهان را دارند. با این حال، برای تحقق کامل این پتانسیل، نیاز به تحقیقات بیشتر، کارآزماییهای بالینی بزرگتر و همکاری جهانی برای استانداردسازی و کاهش هزینهها وجود دارد.
در حالی که پیوند کبد همچنان گزینهای محدود است، سلولهای بنیادی راهی نو به سوی درمانهای غیرتهاجمی و شخصیسازیشده باز کردهاند. با ادامه این پیشرفتها، میتوانیم به آیندهای امیدوار باشیم که در آن بیماریهای کبدی دیگر یک تهدید غیرقابلکنترل نباشند، بلکه با کمک علم و نوآوری، قابلکنترل و درمانپذیر شوند.
پایان مطلب./