پیوند سلولهای بنیادی خونساز با پیشرفتهای شگفتانگیزی مانند پیوند نیمهتطبیقی و سلولهای CAR-T، نرخ بقای بیماران را افزایش داده است!
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بنیان، پیوند سلولهای بنیادی خونساز (HSCT) یکی از شگفتانگیزترین پیشرفتهای پزشکی مدرن است که زندگی هزاران نفر را نجات داده و امید را به بیماران مبتلا به بیماریهای سخت بازگردانده است. این روش، که گاهی به عنوان "پیوند مغز استخوان" شناخته میشود، شامل جایگزینی سلولهای بنیادی آسیبدیده یا سرطانی بیمار با سلولهای سالم از یک اهداکننده است. سلولهای بنیادی خونساز، سلولهای ویژهای هستند که در مغز استخوان تولید میشوند و توانایی تبدیل شدن به انواع سلولهای خونی مانند گلبولهای قرمز، گلبولهای سفید و پلاکتها را دارند. این پیوند نه تنها برای درمان سرطانهای خونی مانند لوسمی و لنفوم کاربرد دارد، بلکه برای بیماریهای غیرسرطانی مانند کمخونی آپلاستیک، اختلالات ایمنی و حتی برخی بیماریهای ژنتیکی مانند تلاسمی و کمخونی داسیشکل نیز استفاده میشود.
تاریخچه پیوند سلولهای بنیادی خونساز
داستان پیوند سلولهای بنیادی خونساز به دهههای میانی قرن بیستم بازمیگردد، زمانی که دانشمندان به دنبال راههایی برای درمان آسیبهای ناشی از تشعشعات اتمی پس از جنگ جهانی دوم بودند. آزمایشهای اولیه روی موشها نشان داد که پیوند مغز استخوان میتواند آپلازی مغز استخوان (ناتوانی مغز استخوان در تولید سلولهای خونی) ناشی از پرتودرمانی را درمان کند. اما چالش اصلی، واکنشهای ایمنی بود که باعث میشد سلولهای اهدایی علیه بدن گیرنده واکنش نشان دهند و بیماریای به نام "پیوند علیه میزبان" (GVHD) ایجاد کنند.
در سال ۱۹۵۷، دکتر ای. دانال توماس، که بعدها جایزه نوبل پزشکی را دریافت کرد، اولین پیوند آلوژنیک (از اهداکننده دیگر) را انجام داد. او شش بیمار مبتلا به لوسمی پیشرفته را با پرتودرمانی و شیمیدرمانی درمان کرد و سپس مغز استخوان اهداکننده را به آنها تزریق کرد. اگرچه تنها دو بیمار برای مدتی زنده ماندند، این تلاش راه را برای پیشرفتهای بعدی هموار کرد. در دهه ۱۹۶۰، شناسایی آنتیژنهای لکوسیت انسانی (HLA) امکان تطبیق بهتر بین اهداکننده و گیرنده را فراهم کرد و خطر رد پیوند یا پیوند علیه میزبان را کاهش داد.
در دهه ۱۹۷۰، توماس برنامهای برای پیوند آلوژنیک در بیماران مبتلا به لوسمی حاد راهاندازی کرد و در سال ۱۹۷۹ گزارش داد که ۵۰ درصد بیماران مبتلا به لوسمی میلویید حاد در مرحله اول بیماری بهبودی کامل یافتند. این موفقیت نشان داد که پیوند میتواند سرطان را درمان کند، بهویژه از طریق اثر "پیوند علیه لوسمی" (GVL)، که در آن سلولهای ایمنی اهداکننده به سلولهای سرطانی بیمار حمله میکنند.
در دهه ۱۹۸۰، امکان پیوند از اهداکنندگان نامرتبط فراهم شد و سازمانهایی مانند برنامه ملی اهداکنندگان مغز استخوان (NMDP) و سازمان جهانی اهداکنندگان مغز استخوان (BMDW) تأسیس شدند. امروزه بیش از ۲۳ میلیون اهداکننده داوطلب در سراسر جهان ثبت شدهاند و خون بندناف به عنوان منبعی جایگزین برای سلولهای بنیادی معرفی شده است. خون بندناف، که از جفت و بندناف نوزادان جمعآوری میشود، نیاز به تطبیق کامل HLA را کاهش داده و دسترسی به پیوند را برای بیماران بیشتری امکانپذیر کرده است.
یکی از داستانهای الهامبخش، مورد کودکی مبتلا به کمخونی فانکونی است که در سال ۱۹۸۸ با استفاده از خون بندناف خواهرش درمان شد و تا امروز زندگی سالمی دارد. چنین داستانهایی نشاندهنده قدرت تحولآفرین سلولهای بنیادی خونساز هستند.
انواع پیوند و چالشهای اولیه
پیوند سلولهای بنیادی خونساز به دو نوع اصلی تقسیم میشود: اتولوگ و آلوژنیک. در پیوند اتولوگ، سلولهای بنیادی از خود بیمار جمعآوری، ذخیره و پس از شیمیدرمانی شدید دوباره به او تزریق میشوند. این روش معمولاً برای درمان بیماریهایی مانند میلوما مولتیپل، لنفوم غیرهوچکین و هوچکین استفاده میشود. سالانه بیش از ۳۰ هزار پیوند اتولوگ در جهان انجام میشود، که حدود دوسوم آنها برای میلوما مولتیپل یا لنفوم غیرهوچکین است.
پیوند آلوژنیک پیچیدهتر است، زیرا سلولهای بنیادی از یک اهداکننده دیگر (خویشاوند یا غیرخویشاوند) گرفته میشود. این روش شامل اثر GVL است، که در آن سلولهای ایمنی اهداکننده به سلولهای سرطانی بیمار حمله میکنند و خطر عود بیماری را کاهش میدهند. اما چالشهایی مانند پیوند علیه میزبان ، عفونتها و عود بیماری همچنان وجود دارند. در گذشته، مرگومیر مرتبط با پیوند آلوژنیک گاهی به ۴۰ درصد میرسید، اما با پیشرفتهای اخیر این نرخ بهطور قابلتوجهی کاهش یافته است.
رژیمهای آمادهسازی (conditioning) نقش مهمی در موفقیت پیوند دارند. رژیمهای میلوابلاتیو (شدید) مانند پرتودرمانی کل بدن (TBI) همراه با سیکلوفسفامید، هم سلولهای سرطانی و هم سیستم ایمنی بیمار را از بین میبرند تا پیوند پذیرفته شود. اما این رژیمها سمی هستند و عوارضی مانند آسیب به اندامها ایجاد میکنند. از اواخر دهه ۱۹۹۰، رژیمهای کاهشیافته شدت (RIC) معرفی شدند که بیشتر بر سرکوب سیستم ایمنی تکیه دارند تا اثر GVL بتواند سرطان را از بین ببرد. این رژیمها امکان پیوند را برای بیماران مسنتر یا افرادی با شرایط پزشکی ضعیفتر فراهم کردهاند.
امروزه، حدود ۸۰ درصد پیوندهای آلوژنیک در بزرگسالان از سلولهای بنیادی خون محیطی استفاده میکنند، که با تزریق فاکتور محرک کلونی گرانولوسیت (G-CSF) به اهداکننده و جمعآوری سلولها از طریق لکوفرزیس به دست میآیند. این روش نسبت به آسپیراسیون مغز استخوان راحتتر و ایمنتر است.
وضعیت کنونی و آمار جهانی
پیوند سلولهای بنیادی خونساز در دهههای اخیر به یک روش استاندارد برای درمان بسیاری از بیماریها تبدیل شده است. در سال ۲۰۲۱، چین بیش از ۱۲۷۴۴ پیوند آلوژنیک انجام داد که ۶۰ درصد آنها از اهداکنندگان هاپلوایدنتیکال (نیمهتطبیقی، مانند والدین یا فرزندان) بودند. در اروپا و آمریکای شمالی نیز به ترتیب ۱۸۷۹۶ و ۸۳۲۶ پیوند گزارش شده است. نرخ بقای بیماران مبتلا به لوسمی حاد در مرحله اول بیماری، بسته به نوع پیوند، به ۸۰ تا ۹۰ درصد رسیده است.
در بیماران مبتلا به میلوما مولتیپل، پیوند اتولوگ همچنان استاندارد طلایی است. مطالعهای نشان داد که از میان بیش از ۴۱ هزار بیمار مبتلا به میلوما مولتیپل، حدود ۲۵ درصد پیوند دریافت کردند و نتایج بهتری در بقا نشان دادند. همچنین، در بیماریهای غیرسرطانی مانند کمخونی داسیشکل، پیوند در مقایسه با درمانهای استاندارد، درد کمتری ایجاد کرد و مرگومیر کوتاهمدت مشابهی داشت.
داستان واقعی جسی ریتر، بیماری که در سال ۲۰۲۵ با پیوند اتولوگ برای سندرم استیف پرسن درمان شد و بهبود یافت، نمونهای الهامبخش است. این مورد نشان میدهد که سلولهای بنیادی خونساز نه تنها برای سرطانهای خونی، بلکه برای بیماریهای خودایمنی مانند مولتیپل اسکلروزیس، اسکلرودرمی و بیماری کرون نیز کاربرد دارد.
پیشرفتهای اخیر(۲۰۲۲-۲۰۲۵)
در سال ۲۰۲۲، پروتکلهای نوآورانهای مانند "پکن" و "بالتیمور" امکان پیوند از اهداکنندگان هاپلوایدنتیکال یا حتی با ناسازگاری بیش از ۵/۱۰ در HLA را فراهم کردند و نرخ بقای کلی را به ۶۰ تا ۷۰ درصد رساندند. این پروتکلها با استفاده از داروهای سرکوبکننده ایمنی و دوزهای بالای سلولهای بنیادی، موانع تطبیق HLA را دور زدند. همچنین، تحلیلهای چندومیکسی نشان داد که ژن SOCS1 با مهار فعالسازی سلولهای T، نقش کلیدی در کاهش پیوند علیه میزبان دارد.
استفاده از سلولهای( CAR-T سلولهای T مهندسیشده با گیرندههای آنتیژنی کایمریک) قبل یا بعد از پیوند، بهویژه برای لوسمی حاد لنفوبلاستیک B، نرخ بهبودی را به ۸۵ تا ۹۵ درصد رسانده است. این روش به بیماران با بیماری مقاوم یا عودکننده کمک میکند تا به بهبودی کامل برسند و سپس با پیوند آلوژنیک تثبیت شوند. همچنین، پیوند دوم (HSCT2) برای بیمارانی که بیماریشان عود کرده، نتایج امیدوارکنندهای نشان داده است.
در تایوان، دادهها نشاندهنده موفقیت پیوند در درمان بیماریهای خودایمنی است، با نرخ بقای بالاتر نسبت به گذشته. گسترش سلولهای بنیادی خون بندناف، مشکل کمبود تعداد سلولها را حل کرده و امکان استفاده گستردهتر از این منبع را فراهم کرده است. همچنین، روشهای جدید cryopreservation (نگهداری در دمای بسیار پایین) نتایج مثبتی در حفظ سلولها داشتهاند.
ترکیب سلولهای بنیادی خونساز با درمانهای جدید مانند سلولهای مزانشیمی و آنتیبادیهای مونوکلونال مانند باسیلیکسیماب، نرخ پاسخ به پیوند علیه میزبان مقاوم به استروئید را به حدود ۸۰ درصد رسانده است. برای مثال، مطالعهای در سال ۲۰۲۵ نشان داد که ۳۳ درصد از بیماران پس از ۵ تا ۲۲ سال همچنان در بهبودی کامل هستند.
برای جذابتر کردن موضوع، میتوان به استعارهای اشاره کرد که سلولهای بنیادی خونساز را به "گروت"، شخصیت خیالی فیلمهای مارول، تشبیه کرده است. گروت با توانایی بازسازی خود، نمادی از قدرت سلولهای بنیادی خونساز در بازسازی سیستم خون و ایمنی بیمار است، گویی که زندگی جدیدی به بیمار میبخشد.
چالشها و مدیریت عوارض
با وجود پیشرفتهای چشمگیر، سلولهای بنیادی خونساز همچنان با چالشهایی مواجه است. بیماری پیوند علیه میزبان (GVHD) یکی از اصلیترین عوارض است که در ۱۱ تا ۱۸ درصد بیماران بهصورت حاد رخ میدهد و در موارد شدید، مرگومیر تا ۹۰ درصد دارد.
عوارض زودرس دیگر شامل سندرم انسداد سینوسوئیدی کبد (SOS) و آسیب ریوی هستند که با رژیمهای کاهشیافته شدت کمتر شدهاند. عفونتها، بهویژه در دوره نقاهت اولیه، یک نگرانی عمده هستند، اما با پروفیلاکسی ضدقارچی و ضدویروسی مانند درمان علیه سیتومگالوویروس (CMV)، کنترل بهتری شدهاند.
برای بیماران مسنتر، دسترسی به پیوند افزایش یافته و نابرابریهای درمانی کاهش یافته است. در سال ۲۰۲۴، بررسیها نشان داد که پیشرفتهایی مانند غلبه بر موانع HLA امکان پیوند برای گروههای اقلیت را که قبلاً دسترسی محدودی داشتند، فراهم کرده است.
چشماندازهای آینده
آینده پیوند سلولهای بنیادی خونساز بسیار امیدوارکننده است. تحقیقات در حال توسعه روشهایی مانند گسترش ex vivo سلولهای بنیادی، استفاده از سلولهای طبیعی کشنده (NK) و سلولهای T رگولاتوری برای کاهش پیوند علیه میزبان ، و ترکیب سلولهای بنیادی خونساز با ژندرمانی مانند CRISPR برای اصلاح ژنهای معیوب است. این روشها میتوانند دقت و اثربخشی پیوند را افزایش دهند.
واکسیناسیون علیه آنتیژنهای مرتبط با تومور و ایمنیدرمانی سلولی، مانند سلولهای T خاص سیتومگالوویروس (CMV-CTLs)، به کاهش عفونتهای پس از پیوند کمک کردهاند. در سال ۲۰۲۵، تمرکز بر میکروبیوم روده برای کنترل پیوند علیه میزبان افزایش یافته است. محصولاتی مانند MaaT013، که از میکروبیوتای مدفوعی استفاده میکنند، نرخ پاسخ ۵۶ درصدی در پیوند علیه میزبان حاد گوارشی نشان دادهاند.
نتیجهگیری: نماد امید
پیوند سلولهای بنیادی خونساز بیش از یک روش درمانی است؛ نمادی از امید و نوآوری در پزشکی است. از آزمایشهای اولیه در دهه ۱۹۵۰ تا پیشرفتهای امروزی، سلولهای بنیادی خونساز راه درازی را پیموده است. با ادامه تحقیقات و توسعه فناوریهایی مانند ژندرمانی و ایمنیدرمانی، این روش میتواند در آینده زندگی میلیونها نفر دیگر را نجات دهد. مانند گروت، سلولهای بنیادی خونساز توانایی بازسازی و درمان دارد و به بیماران فرصتی برای زندگی دوباره میدهد.
پایان مطلب./