امروزه با بهرهگیری از سلولهای بنیادی خون بندناف برای تحلیل گاز خون بندناف افقهای جدیدی برای ترمیم آسیبهای مغزی ناشی از این عارضه گشوده شده است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بنیان، تحلیل گاز خون بند ناف از دهه ۱۹۵۰ میلادی به عنوان یک روش استاندارد در ارزیابی وضعیت متابولیکی جنین در لحظه تولد شناخته شده است. این تکنیک، که نخستین بار توسط جیمز و همکارانش در سال ۱۹۵۸ معرفی شد، با بررسی نمونههای خونی از بند ناف بستهشده، نشانههای هیپوکسی جنینی را شناسایی میکند. هیپوکسی، یعنی کمبود اکسیژن در بافتهای جنین، میتواند منجر به اسیدوز متابولیک شود و خطر ابتلا به آنسفالوپاتی هیپوکسیک-ایسکمیک (HIE) را افزایش دهد. امروزه، این تحلیل نه تنها در زایمانهای پرخطر، بلکه در بسیاری از مراکز به صورت روتین انجام میشود تا دادههای عینی برای تصمیمگیریهای بالینی فراهم کند. ترکیب این روش با پیشرفتهای نوین مانند درمان با سلولهای بنیادی، افقهای جدیدی در مدیریت عوارض نوزادی گشوده است. سلولهای بنیادی مشتق از خون بند ناف، به دلیل خواص ترمیمی و ضدالتهابی، در مطالعات بالینی برای کاهش آسیبهای مغزی ناشی از هیپوکسی مورد استفاده قرار گرفتهاند و نتایج امیدوارکنندهای نشان دادهاند.
فرآیند جمعآوری نمونه و اهمیت تمایز شریان و ورید
جمعآوری نمونه خون بند ناف باید با دقت بالا انجام شود تا نتایج معتبر باشند. بلافاصله پس از تولد، یک بخش ۱۰ تا ۲۰ سانتیمتری از بند ناف با دو گیره بسته میشود تا از اختلاط خون با جفت جلوگیری گردد. خون از این بخش با سرنگ پیشهپارینهشده کشیده شده و فوراً در یخ قرار میگیرد. مطالعات گسترده نشان میدهند که پارامترهای pH، pO₂ و pCO₂ در بخشهای بستهشده تا ۶۰ دقیقه پس از تولد پایدار باقی میمانند، اما در بخشهای باز که با جفت در ارتباط هستند، متابولیسم جفتی از ۲۰ دقیقه به بعد اندازهگیریها را مختل میکند. سطح لاکتات نیز پس از ۲۰ دقیقه، صرفنظر از بسته بودن بند، غیرقابل اعتماد میشود. بنابراین، ثبت دقیق زمان نمونهگیری و نوع بخش (بسته یا باز) ضروری است.
ورید بند ناف، با قطر بزرگتر، نمونهگیری آسانتری فراهم میکند، اما تحلیل شریانی اطلاعات دقیقتری از متابولیسم جنین میدهد. خون اکسیژندار از جفت از طریق ورید به جنین میرسد، در حالی که خون غنی از CO₂ و محصولات متابولیک از شریانها به جفت بازمیگردد. در شرایط فشردگی بند ناف، جریان وریدی بیشتر کاهش مییابد و جنین با استخراج بیشتر اکسیژن جبران میکند، که منجر به افزایش CO₂ و اسیدیته در خون شریانی میشود. تفاوت pH بین شریان و ورید میتواند شدت فشردگی را نشان دهد. همیشه نمونه از هر دو عروق گرفته شود تا تصویر کاملی از وضعیت اسید-باز به دست آید. در زایمانهای طبیعی، میانگین pH شریانی ۷.۲۴ تا ۷.۲۷ و وریدی ۷.۳۲ تا ۷.۳۴ است، اما در نارسها این مقادیر بالاتر بوده و با افزایش سن بارداری کاهش مییابد.
روشهای اجرایی و استانداردهای بینالمللی
کالج آمریکایی متخصصین زنان و زایمان (ACOG) و آکادمی آمریکایی اطفال (AAP) توصیه میکنند تحلیل گاز خون بند ناف در تمام زایمانهای پرخطر انجام شود، مانند مواردی با ردیابی غیرطبیعی ضربان قلب جنین (دسته سوم)، امتیاز آپگار پایین یا نیاز به احیا. در برخی بیمارستانها، این روش روتین است تا دادههای پایه برای همه نوزادان ثبت شود. فرآیند شامل کشیدن خون به سرنگ هپارینه و انتقال سریع به آزمایشگاه است. دستگاههای تحلیلگر گاز خون، علاوه بر pH، pO₂ و pCO₂، کسری پایه (BE) را محاسبه میکنند. pO₂ وریدی میانگین ۴۳.۵ و شریانی ۳۱.۵ میلیمتر جیوه است؛ مقادیری بالاتر از ۳۷.۵ احتمالاً ناشی از حباب هوا در نمونه است.
تأخیر در نمونهگیری یا بستن دیرهنگام بند ناف دقت را کاهش میدهد. در سزارین انتخابی بدون انقباضات رحمی، pH بالاتر است، در حالی که ارائه بریچ یا زایمان واژینال طولانی pH را پایین میآورد. لاکتات، به عنوان محصول گلیکولیز بیهوازی، مکمل عالی pH است و از جفت عبور نمیکند، لذا نشانگر مستقیم استرس جنینی است.
یافتههای طبیعی، بحرانی و تفسیر بالینی
اسیدمی جنین معمولاً ترکیبی از اسیدوز تنفسی افزایش pCO₂ به دلیل اختلال گردش) و متابولیک (افزایش لاکتات و کاهش BE به دلیل هیپوکسی طولانی است. اسیدوز تنفسی زودگذر است و با تهویه بهبود مییابد، اما متابولیک نشانه آسیب جدی است. pH شریانی کمتر از ۷.۰۰، وقتی با BE بیش از ۱۲- یا یافتههای بالینی مانند آپگار ۵ دقیقهای ≤۵، ردیابی غیرطبیعی یا تشنج همراه باشد، پیشبینیکننده قوی HIE است. مطالعات طولی نشان میدهند ۸۰ درصد نوزادان با pH <۷.۰۰ و نشانههای بالینی در روزهای اول تشنج میکنند، و pH <۶.۷۰ با علائم شدید آنسفالوپاتی همراه است. با این حال، اسیدوز ایزوله بدون علائم دیگر پیشبینی ضعیفی دارد و اکثر این نوزادان بدون عارضه بلندمدت هستند.
در نوزادان سالم، تفاوت فیزیولوژیک pH بین شریان و ورید حدود ۰.۰۸ واحد است. انحراف بیشتر میتواند فشردگی یا هیپوکسی حاد را نشان دهد. لاکتات بالا >۶ میلیمول در لیتر با pH پایین همخوانی دارد و در پیشبینی مرگ یا ناتوانی عصبی مفید است.
عوامل مداخلهگر و بهینهسازی فرآیند
عوامل متعددی دقت تحلیل را تحت تأثیر قرار میدهند. تأخیر بیش از ۶۰ دقیقه در بخش بسته یا ۲۰ دقیقه در بخش باز، pH را کاهش و pCO₂ را افزایش میدهد. بستن دیرهنگام بند اجازه انتقال خون از جفت را میدهد و pH را موقتاً بهبود میبخشد، اما تصویر واقعی لحظه تولد را مخدوش میکند. روش زایمان نیز مؤثر است: انقباضات رحمی استرس ایجاد میکنند، سزارین انتخابی pH بالاتری دارد. جنینهای بریچ اسیدوز بیشتری نشان میدهند. نمونهگیری نادرست، مانند ورود هوا یا همولیز، نتایج را بیاعتبار میکند. برای دقت، آموزش پرسنل زایمان ضروری است و استفاده از کیتهای آماده میتواند خطاها را کاهش دهد.
عوارض، ایمنی و جنبههای حقوقی
این روش کاملاً ایمن است و هیچ عارضهای برای مادر یا نوزاد گزارش نشده. با این حال، در مراکز با نمونهگیری جهانی، ثبت pH پایین در نوزادان سالم میتواند مسائل پزشکی-قانونی ایجاد کند. پزشکان گاهی تحلیل را یک ساعت پس از تولد تکرار میکنند تا pH نرمال ثبت شود. آموزش مادران درباره نتایج غیرطبیعی حیاتی است تا اضطراب بیمورد کاهش یابد.
اهمیت بالینی در شناسایی زودهنگام و درمانهای نوین
تحلیل گاز خون بند ناف معیاری عینی برای هیپوکسی است و با ترکیب امتیاز آپگار، ردیابی قلب و معاینه عصبی، نوزادان پرخطر را شناسایی میکند. شناسایی زودهنگام اجازه شروع هیپوترمی درمانی (خنکسازی مغزی) در ۶ ساعت اول را میدهد، که مرگ یا ناتوانی را تا ۵۰ درصد کاهش میدهد. اینجا نقش سلولهای بنیادی برجسته میشود. خون بند ناف منبع غنی سلولهای بنیادی هماتوپوئتیک و مزانشیمی است که در بانکهای عمومی و خصوصی ذخیره میشوند. مطالعات بالینی فاز ۱ و ۲ نشان دادهاند تزریق سلولهای بنیادی بند ناف در نوزادان با HIE متوسط تا شدید، التهاب را کاهش داده، بازسازی نورونی را تسریع میکند و امتیازهای عصبی را در پیگیری ۱۲-۱۸ ماهه بهبود میبخشد.
برای مثال، در کارآزماییهای چندمرکزی ، نوزادان دریافتکننده سلولهای بنیادی اتولوگ (از بند ناف خود) حجم آسیب مغزی کمتری در MRI نشان دادند و مهارتهای حرکتی بهتری کسب کردند. مکانیسم شامل ترشح فاکتورهای رشد، تعدیل ایمنی و جایگزینی سلولهای آسیبدیده است. ترکیب هیپوترمی با سلولدرمانی سینرژیک عمل میکند و عوارض را بیشتر کاهش میدهد. در زایمانهای پرخطر، جمعآوری خون بند ناف نه تنها برای تحلیل گاز، بلکه برای بانکداری سلولهای بنیادی توصیه میشود، زیرا این سلولها در درمان HIE، فلج مغزی و حتی بیماریهای ژنتیکی کاربرد دارند.
نقش سلولهای بنیادی در پیشگیری و درمان طولانیمدت
سلولهای بنیادی بند ناف، به دلیل دسترسی آسان و عدم رد ایمنی، گزینه ایدئالی برای درمان های سریع هستند. در مدلهای حیوانی هیپوکسی، این سلولها آپوپتوز نورونها را مهار کرده و آنژیوژنز را افزایش میدهند. کارآزماییهای انسانی در حال گسترش است و نتایج اولیه نشاندهنده کاهش نیاز به NICU طولانی و بهبود کیفیت زندگی است. در آینده، تحلیل گاز خون میتواند با پروفایلینگ ژنتیکی سلولهای بنیادی ترکیب شود تا درمان شخصیسازی شود. برای مثال، نوزادانی با اسیدوز شدید و BE بالا کاندیدای اولویت برای سلولدرمانی هستند.
این روش همچنین در ارزیابی اثربخشی مداخلات داخل رحمی مفید است. مادرانی با پرهاکلامپسی یا دیابت بارداری اغلب اسیدوز جنینی دارند، و ذخیره سلولهای بنیادی میتواند ذخیرهای برای درمانهای آینده باشد. بانکداری خصوصی اجازه استفاده اتولوگ را میدهد، در حالی که بانک عمومی به بیماران دیگر کمک میکند.
چشمانداز آینده و توصیههای عملی
با پیشرفت فناوری، دستگاههای ترمیمی برای تحلیل فوری گاز خون توسعه مییابند که تأخیر را حذف میکنند. ادغام با هوش مصنوعی برای تفسیر خودکار نتایج، دقت را افزایش میدهد. در زمینه سلولهای بنیادی، تحقیقات بر مهندسی سلولها برای بیان فاکتورهای محافظتی تمرکز دارد. توصیه میشود در تمام زایمانها، به ویژه پرخطر، بند ناف برای تحلیل گاز و بانکداری سلولها جمعآوری شود. آموزش مداوم پرسنل و آگاهی مادران کلیدی است.
این ابزارها نه تنها هیپوکسی را تشخیص میدهند، بلکه راهی برای ترمیم آسیبها فراهم میکنند. با شناسایی زودهنگام و مداخلات نوین، میتوان از عوارض طولانیمدت مانند تأخیر رشدی یا صرع جلوگیری کرد و آینده روشنتری برای نوزادان در معرض خطر رقم زد. این رویکرد جامع، از لحظه تولد تا درمانهای پیشرفته، استاندارد طلایی مراقبتهای نوزادی است.
پایان مطلب./