یادداشت چند منبعی
استفاده از سلولهای بنیادی استخراجشده از دندان انسان برای مقابله با بیماری هانتینگتون
استفاده از سلولهای بنیادی پالپ دندان انسان در بیماران مبتلا به بیماری هانتینگتون، نشانههایی از بهبود حرکتی و ایمنی درمان را نشان داد و امید تازهای برای درمان این اختلال ژنتیکی به وجود آورد.
امتیاز:
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بنیان، بیماری هانتینگتون نوعی اختلال نورودژنراتیو ارثی است که باعث مرگ تدریجی نورونهای مغزی و بروز اختلالات حرکتی و شناختی میشود. پژوهش جدیدی در برزیل با استفاده از سلولهای بنیادی استخراجشده از پالپ دندان انسان (hDPSCs) تلاش کرده تا تأثیر این سلولها را در بهبود عملکرد بیماران بررسی کند. نتایج اولیه نشان میدهد که این روش در بیماران ایمن است و برخی شاخصهای حرکتی نیز بهبود یافتهاند، اما تعداد محدود بیماران و مدت کوتاه پیگیری مانع از نتیجهگیری قطعی میشود. پژوهشگران در نظر دارند این درمان را در مقیاس بزرگتر و در فاز سوم کارآزمایی بالینی ادامه دهند.
مقدمه
بیماری هانتینگتون یکی از بیماریهای نادر اما ویرانگر سیستم عصبی است که به دلیل جهش در ژن huntingtin (HTT) رخ میدهد. این جهش با افزایش تعداد تکرارهای CAG در DNA همراه است که در نهایت منجر به مرگ سلولهای عصبی بهویژه در ناحیه استریاتوم میشود. پیامدهای این فرآیند شامل حرکات غیرارادی (کرهآ)، اختلال در هماهنگی، کاهش توان شناختی و تغییرات رفتاری شدید است. تاکنون هیچ درمان قطعی برای متوقف کردن روند این بیماری یافت نشده و اغلب درمانها فقط علائم را کاهش میدهند. در دهه اخیر، توجه بسیاری از پژوهشگران به سلولهای بنیادی جلب شده است؛ سلولهایی که توانایی تمایز به انواع سلولهای بافتی را دارند و میتوانند با ترشح فاکتورهای رشد و مواد ضدالتهابی، محیط آسیبدیده مغز را ترمیم کنند. با این حال، منبع سلولی مناسب، روش تزریق و ایمنی بلندمدت همچنان چالشهای مهمی در این مسیر محسوب میشوند. یکی از منابع نوظهور سلولی، پالپ دندانی است. بافت نرم درون دندان حاوی سلولهای بنیادی چندتوانی است که بهسادگی و بدون آسیب جدی به بدن قابل استخراجاند. این ویژگی سبب شده سلولهای بنیادی پالپ دندانی (hDPSCs) به عنوان گزینهای در درمان بیماریهای عصبی مانند هانتینگتون مطرح شوند.
تاریخچه
پیش از این، نتایج اولیه از فاز نخست کارآزمایی بالینی درمان مبتنی بر سلولهای پالپ دندانی با نام تجاری NestaCell® نشان داده بود که این درمان قابل تحمل و ایمن است. در فاز اول، تعداد کمی از بیماران تزریقهای مکرر سلول را دریافت کردند و عوارض جانبی جدی مشاهده نشد. همین نتایج موجب شد محققان فاز دوم مطالعه را با طراحی دقیقتر و کنترلشده آغاز کنند تا علاوه بر ایمنی، اثرات احتمالی درمان بر عملکرد حرکتی و شناختی بیماران نیز بررسی شود.
شیوه مطالعاتی
در این مطالعه فاز دوم، ۳۵ بیمار مبتلا به بیماری هانتینگتون شرکت کردند. بیماران بهصورت تصادفی به سه گروه تقسیم شدند: گروه دُز پایین (یک میلیون سلول به ازای هر کیلوگرم وزن بدن)، گروه دُز بالا (دو میلیون سلول به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) و گروه دارونما. تزریقها بهصورت وریدی انجام شد و در طول حدود ۱۱ ماه، هر بیمار مجموعاً ۹ تزریق دریافت کرد. شاخص اصلی برای ارزیابی کارایی درمان، تغییر در امتیاز موتور کل بیماران (UHDRS-TMS) بود که میزان توانایی حرکتی را اندازهگیری میکند. شاخصهای ثانویه نیز شامل ظرفیت عملکردی کلی (TFC)، امتیاز کرهآ (TCS)، چکلیست عملکردی و تصویربرداری MRI برای سنجش تغییرات ساختاری مغز بودند. علاوه بر آن، ایمنی درمان از طریق ثبت دقیق عوارض جانبی و بررسی نتایج آزمایشگاهی مورد ارزیابی قرار گرفت. تصادفی و دوسوکور بودن طراحی مطالعه، یعنی هیچ یک از بیماران یا پژوهشگران نمیدانستند که هر فرد در کدام گروه قرار دارد، به اعتبار نتایج افزوده است. چنین طراحیای از استانداردهای طلایی در کارآزماییهای بالینی محسوب میشود.
نتایج
در زمینه ایمنی، هیچ عارضه جانبی جدی مرتبط با تزریق سلولهای بنیادی گزارش نشد و عوارض خفیف میان گروهها تفاوت معناداری نداشت. به عبارت دیگر، درمان از لحاظ ایمنی موفقیتآمیز ارزیابی شد. از منظر اثربخشی، هر دو گروه درمانشده نسبت به گروه دارونما بهبودهای قابلتوجهی در امتیاز حرکتی کل نشان دادند. تفاوت آماری معنادار بین گروه درمان و دارونما (p = 0.005) تأیید شد. در گروهی که دُز بالاتر سلول دریافت کرده بود، امتیاز ظرفیت عملکردی (TFC) نیز بهبود چشمگیری یافت (p = 0.011)، که نشاندهنده افزایش توانایی بیماران در انجام فعالیتهای روزمره است. با وجود این، اسکنهای MRI گرایشی به حفظ حجم بیشتر بافت مغزی در گروههای درمانشده نشان دادند، اما این یافتهها از نظر آماری معنادار نبودند. احتمال دارد به دلیل اندازه کوچک نمونه و مدت کوتاه پیگیری، این تغییرات بهروشنی قابل اثبات نبوده باشند. در مجموع، درمان با NestaCell® ایمن به نظر میرسد و نشانههایی از اثربخشی در شاخصهای حرکتی دیده میشود، اما برای تأیید نهایی این نتایج نیاز به مطالعات گستردهتر و طولانیمدت وجود دارد.
دستاورد
این پژوهش را میتوان گامی مهم در مسیر درمانهای سلولی بیماریهای نورودژنراتیو دانست. نخستین بار است که سلولهای بنیادی پالپ دندانی به صورت سیستماتیک و در قالب کارآزمایی بالینی کنترلشده برای بیماری هانتینگتون آزمایش میشوند. دستاورد اصلی این مطالعه، اثبات ایمنی درمان و ارائه نخستین شواهد از بهبود حرکتی در بیماران است. افزون بر این، استفاده از منبعی مانند پالپ دندان که بهراحتی قابل استخراج است، میتواند افق جدیدی برای درمانهای سلولی فراهم کند، زیرا از مشکلات مربوط به سلولهای جنینی یا مغز استخوان میکاهد. همچنین، این مطالعه نمونهای موفق از طراحی علمی و کنترلشده در حوزه درمانهای بازساختی به شمار میآید که میتواند الگوی پژوهشهای آینده قرار گیرد. با این وجود، پژوهشگران تأکید کردهاند که این درمان هنوز در مراحل مقدماتی است و نباید بهعنوان درمان قطعی معرفی شود، چرا که اثبات مکانیسم دقیق اثرگذاری و دوام نتایج نیاز به بررسیهای بیشتر دارد.
گام بعدی مطالعه
بر اساس پیشنهاد تیم پژوهشی، گام بعدی اجرای فاز سوم کارآزمایی بالینی در مقیاسی بزرگتر است. این مرحله باید با حضور چند مرکز تحقیقاتی بینالمللی، تعداد بیشتر بیماران و پیگیری طولانیتر صورت گیرد تا بتوان ایمنی و اثربخشی درمان را در بازه زمانی چندساله بررسی کرد. همچنین باید مشخص شود آیا سلولهای بنیادی پس از تزریق میتوانند به مغز نفوذ کنند، در چه نواحی مستقر میشوند، و آیا واقعاً در بازسازی یا محافظت از نورونها نقش دارند. از سوی دیگر، توجه به خطرات احتمالی از جمله تومورزایی یا واکنشهای ایمنی غیرقابل پیشبینی نیز ضروری است. تولید انبوه سلول با کیفیت یکسان، تعیین دُز بهینه، استانداردسازی روش تزریق و انتخاب دقیق بیماران از دیگر چالشهایی است که باید در مراحل بعدی حل شوند تا بتوان به کاربرد بالینی نزدیک شد. در عین حال، خانواده بیماران باید آگاه باشند که استفاده تجاری از درمانهای سلولی بدون پشتوانه علمی، خطرناک است و تنها باید در چارچوب کارآزماییهای رسمی انجام شود.
پایان مطلب/.