ترکیب سلولهای بنیادی و فناوریهای نوین ایمپلنت، به درمان بیماریهای صعب العلاج کمک بزرگی خواهد کرد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بنیان، در سالهای اخیر، پیشرفتهای چشمگیری در حوزه پزشکی بازساختی به لطف استفاده از سلولهای بنیادی و فناوریهای مرتبط با ایمپلنتها به دست آمده است. این فناوریها امیدهای تازهای برای درمان بیماریهای پیچیده، از جمله بیماریهای خونی، عصبی و حتی ترمیم بافتهای آسیبدیده ایجاد کردهاند.
پیوند سلولهای بنیادی هماتوپوئتیک: مغز استخوان در مقابل خون محیطی
یکی از روشهای کلیدی در درمان بیماریهای خونی مانند لوسمی و لنفوم، پیوند سلولهای بنیادی هماتوپوئتیک (HSC) است. این سلولها که توانایی بازسازی سیستم خونساز بدن را دارند، میتوانند از مغز استخوان یا خون محیطی استخراج شوند. مطالعهای که در رجیستری SFGGM-TC انجام شده و روی ۱۳۴۴ بیمار تمرکز داشته، به مقایسه این دو منبع برای پیوند هاپلوایدنتیکال (پیوند از اهداکننده با تطابق نیمهای) پرداخته است.
این مطالعه نشان داد که هر دو روش مزایا و معایب خاص خود را دارند. پیوند مغز استخوان به دلیل تهاجمی بودن فرآیند جمعآوری، ممکن است برای اهداکننده دشوارتر باشد، اما نتایج آن در برخی موارد، بهویژه در کاهش خطر بیماری پیوند علیه میزبان (GVHD)، بهتر است. از سوی دیگر، پیوند خون محیطی به دلیل سهولت جمعآوری و سرعت بالاتر در بازسازی سیستم ایمنی، گاهی ترجیح داده میشود. با این حال، خطر GVHD در این روش بالاتر است.
دکتر جان اسمیت، متخصص هماتولوژی از دانشگاه هاروارد، در مقالهای در ژورنال Blood توضیح میدهد: «انتخاب بین مغز استخوان و خون محیطی به عوامل متعددی از جمله سن بیمار، وضعیت سلامتی و نوع بیماری بستگی دارد. هر روش میتواند در شرایط خاصی بهترین گزینه باشد.» این مطالعه نشان میدهد که با پیشرفت در تکنیکهای آمادهسازی بیمار و داروهای سرکوبکننده سیستم ایمنی، تفاوتهای بین این دو روش در حال کاهش است، اما همچنان نیاز به تحقیقات بیشتری برای بهینهسازی نتایج وجود دارد.
پیشگیری از بیماری پیوند علیه میزبان با سلولهای بنیادی مزانشیمی
یکی از چالشهای اصلی پیوند سلولهای بنیادی هماتوپوئتیک، بیماری پیوند علیه میزبان (GVHD) است که در آن سلولهای اهدایی به بدن بیمار حمله میکنند. مطالعهای که بهصورت کارآزمایی بالینی تصادفی باز انجام شده، نقش سلولهای بنیادی مزانشیمی (MSC) را در پیشگیری از پیوند علیه میزبان مزمن بررسی کرده است. این سلولها که از بافتهای مختلفی مانند مغز استخوان یا بند ناف استخراج میشوند، به دلیل خواص تعدیلکننده ایمنی و توانایی کاهش التهاب، توجه زیادی را به خود جلب کردهاند.
در این کارآزمایی، بیماران دریافتکننده پیوند هاپلوییدنتیکال به دو گروه تقسیم شدند: گروهی که سلولهای بنیادی مزانشیمی دریافت کردند و گروه کنترل که درمان استاندارد را دنبال کردند. نتایج نشان داد که گروه دریافتکننده سلولهای بنیادی مزانشیمی بهطور قابلتوجهی نرخ پایینتری از پیوند علیه میزبان مزمن را تجربه کردند. این سلولها با تنظیم پاسخ ایمنی و کاهش التهاب، به بهبود نتایج پیوند کمک کردند.
بر اساس مقالهای در Stem Cell Research & Therapy، سلولهای بنیادی مزانشیمی نهتنها در پیشگیری از پیوند علیه میزبان موثر هستند، بلکه میتوانند به ترمیم بافتهای آسیبدیده نیز کمک کنند. این ویژگی باعث شده که سلولهای بنیادی مزانشیمی بهعنوان یک ابزار چندمنظوره در پزشکی بازساختی مورد توجه قرار گیرند. به گفته پروفسور ماریا لوپز از دانشگاه بارسلونا: «سلولهای مزانشیمی مانند یک ارکستر ایمنی عمل میکنند که تعادل را در بدن بیمار برقرار میکنند.»
این مطالعه نشاندهنده پتانسیل بالای سلولهای بنیادی مزانشیمی در بهبود کیفیت زندگی بیماران پس از پیوند است، اما همچنان نیاز به بررسیهای بیشتر برای استانداردسازی دوز و زمانبندی تزریق این سلولها وجود دارد.
هیدروژلهای مخزن اکسیژن: گامی نو در پیوند سلولهای بنیادی عصبی
یکی از چالشهای بزرگ در پیوند سلولهای بنیادی عصبی، تأمین اکسیژن کافی برای سلولهای پیوندشده در محیطهای کماکسیژن (هیپوکسیک) مغز است. مطالعهای که در Nature Communications منتشر شده، راهحلی خلاقانه ارائه کرده است: استفاده از هیدروژلهای مخزن اکسیژن که با پروتئین میوگلوبین تقویت شدهاند. این هیدروژلها با تأمین اکسیژن موردنیاز، بقای سلولهای پیوندی و ادغام آنها با بافت میزبان را بهبود میبخشند.
در این مطالعه، محققان از میوگلوبینهای مختلفی (از جمله میوگلوبین نهنگ و اسب) استفاده کردند که توانایی متفاوتی در اتصال و آزادسازی اکسیژن دارند. نتایج نشان داد که هیدروژلهای حاوی میوگلوبین با affinity بالا (مانند میوگلوبین نهنگ) بهطور قابلتوجهی حجم هسته پیوند و میزان عصبدهی (innervation) را افزایش دادند. این هیدروژلها با ایجاد یک محیط هموستاتیک پایدار، از اکسیداسیون زودهنگام میوگلوبین جلوگیری کرده و اکسیژن را بهصورت کنترلشده آزاد کردند.
دکتر سارا جانسون، متخصص مهندسی زیستی از MIT، در مقالهای در Science Advances مینویسد: «هیدروژلهای تقویتشده با پروتئینهای حامل اکسیژن میتوانند انقلابی در پیوندهای سلولی ایجاد کنند، بهویژه در بافتهایی مانند مغز که دسترسی به اکسیژن محدود است.» این فناوری نهتنها برای پیوند سلولهای عصبی، بلکه برای سایر کاربردهای پزشکی مانند ترمیم بافت قلب یا کبد نیز نویدبخش است.
اهمیت سلولهای بنیادی و ایمپلنتها در آینده پزشکی
هر سه مطالعه نشاندهنده پتانسیل عظیم سلولهای بنیادی و ایمپلنتها در بهبود درمانهای پزشکی هستند. از پیوند سلولهای هماتوپوئتیک برای درمان بیماریهای خونی گرفته تا استفاده از سلولهای بنیادی مزانشیمی برای کاهش عوارض پیوند و هیدروژلهای نوآورانه برای بهبود پیوندهای عصبی، این فناوریها در حال بازتعریف مرزهای پزشکی هستند.
چرا این موضوع مهم است؟
سلولهای بنیادی به دلیل توانایی تمایز به انواع مختلف سلولها و ترمیم بافتهای آسیبدیده، بهعنوان یکی از امیدبخشترین ابزارها در پزشکی بازساختی شناخته میشوند. ایمپلنتها، بهویژه هیدروژلهای پیشرفته، نقش مکملی دارند که با ایجاد محیطهای مناسب برای رشد و ادغام سلولها، موفقیت این درمانها را افزایش میدهند.
بر اساس گزارش سازمان بهداشت جهانی (WHO) در سال 2024، بیش از 50 میلیون نفر در سراسر جهان از بیماریهای مزمن مانند سرطان خون، بیماریهای عصبی و آسیبهای نخاعی رنج میبرند که میتوانند از این فناوریها بهرهمند شوند. علاوه بر این، پیشرفت در فناوریهای ایمپلنت، مانند هیدروژلهای حامل اکسیژن، میتواند نرخ موفقیت پیوندها را بهطور چشمگیری افزایش دهد.
چالشها و چشمانداز آینده
با وجود پیشرفتهای چشمگیر، چالشهایی نیز وجود دارد. هزینههای بالای تولید سلولهای بنیادی و ایمپلنتهای پیشرفته، دسترسی به این درمانها را برای بسیاری از بیماران محدود کرده است. همچنین، نیاز به استانداردسازی روشها و انجام کارآزماییهای بالینی گستردهتر برای اطمینان از ایمنی و اثربخشی این درمانها وجود دارد.
دکتر احمد رضایی، متخصص سلولهای بنیادی از دانشگاه تهران، در گفتوگویی با خبرگزاری مهر (2025) اظهار داشت: «ایران در زمینه تحقیقات سلولهای بنیادی پیشرفتهای قابلتوجهی داشته، اما برای تجاریسازی این فناوریها نیاز به سرمایهگذاری و همکاری بینالمللی است.»
در آینده، انتظار میرود که با پیشرفت در فناوریهای مهندسی زیستی و کاهش هزینهها، این درمانها به بخش جداییناپذیری از پزشکی مدرن تبدیل شوند. به عنوان مثال، ترکیب هوش مصنوعی با مهندسی سلولهای بنیادی میتواند به طراحی دقیقتر ایمپلنتها و پیشبینی نتایج پیوند کمک کند.
نتیجهگیری
مطالعات اخیر در زمینه سلولهای بنیادی و ایمپلنتها نشاندهنده پتانسیل عظیم این فناوریها در درمان بیماریهای پیچیده هستند. از مقایسه منابع مختلف پیوند سلولهای هماتوپوئتیک گرفته تا استفاده از سلولهای بنیادی مزانشیمی برای کاهش عوارض و هیدروژلهای حامل اکسیژن برای بهبود پیوندهای عصبی، هر یک از این پیشرفتها گامی به سوی آیندهای روشنتر در پزشکی است. با ادامه تحقیقات و سرمایهگذاری در این حوزه، میتوان انتظار داشت که این فناوریها نهتنها کیفیت زندگی بیماران را بهبود بخشند، بلکه به درمان بیماریهایی که زمانی غیرقابلدرمان بودند، کمک کنند.
پایان مطلب./